در جايي كه همه چيز غلط است درست بودن هم غلط است In a place where everything is wrong, right is wrong
وقتي مسئولي دروغ مي گويد، اعتماد عمومي هرگز بار دوم به او اعتماد نخواهد كرد. اعتمادي كه مردم به مسئولين دارند نايابترين ارزاني خداست. شايد براي فروش اعتبار چند لحظه كافي باشد، اما براي جلب اعتماد، ممكن است چندين سال زمان نياز داشته باشيم. حتي در صورت اعتماد مجدد هم، همزادي بنام شك هميشه همراه اذهان خواهد بود. فروش اعتماد مردم به قيمت گزاف معمول است و اسمش را هم «خيانت» گذاشته اند. اما ارزانفروشي اين دُر ناياب و اين گوهر بي نظير مصداق واقعي ضربه شديد به باور مردم خصوصا" در قراردادهاي اجتماعي است. ما انسانها نيازمند در كنار هم بودن هستيم و بدون قرارداد حتي علوم پايه هم بي اعتبار مي شود. بديهيترين قراردادها از هم فرو مي پاشد و حتي ممكن است كسي مايل نباشد به عدد يك، يك بگويد و بگويد هشت و يا هر اسمي ديگري. اين اقدام زير بناييترين امور و سادهترين اقدامات را با چالش جدي مواجه مي كند. اصولا" قراردادهاي اجتماعي نظم و رويه ها را رقم مي زنند و بي نظمي هنگامي آغاز مي شود كه كسي بخواهد تمايلات خود را جايگزين آن كند و در قراردادها ايجاد خدشه كند تا منفعتي بدست آورد . كه اين باعث خدشه به اعتماد و همخواني و همگوني جامعه مي گردد.
در اغلب كشورهاي جهان كساني كه ارزشهاي جاري و هنجارهاي پذيرفته شده را زير پا مي گذارند، حتي اگر شاكي خصوصي هم نداشته باشند، از طرف مراجعي همچون مدعي العموم بشدت مواخذه و تنبيه مي گردند. اكثر قراردادهاي عمومي در جامعه بالا و پايين و فقير و غني ندارند و اينطور نيست كه برخي قوانين را فقط براي فقرا يا تيپ خاصي از جامعه باشد و بقيه از رعايت اصول آن معاف باشند.
وقتي در جامعهايي بر حسب ضرورت به كسي يا كساني اختياري تفويض مي گردد معمولا" ملزم به رعايت بيشتر اصول فرهنگي و اجتماعي و قانوني مي باشند. و معمولا" اقدامات خلاف عرف اين طيف از برگزيدگان جامعه اثرات بيشتر و آسيب ديدگان بيشتري را شامل مي گردد. به هعمين خاطر جرم آنها سنگينتر و مجازات آنها بيشتر است. چرا كه تعدي آنها به جامعه بوده است و نه به شخص.
هنگامي كه برگزيدگان خود را از شمول قانوني مبرا مي كنند يا آن قوانين را خودشان رعايت نمي كنند، اين قانون تبديل به ابزار مي گردد.
در جوامع مترقي پايبندي به قانون در طيف بالاي جامعه و نخبگان بشدت مراقبت و رصد مي گردد. اما در جوامع عقب مانده عدهي كثيري از رعايت قوانين جامعه خود را معاف مي دانند و همين امر لازمه نافرماني مدني مي گردد. و اين يكي از بديهيات زندگي انسانهاست كه نمي خواهند محدوديتها را بپذيرند. اما زندگي اجتماعي لازمهاش پذيرفتن برخي محدوديتهاي شخصي به نفع جامعه و جمع است. و چون همه ملزم به رعايت آن مي گردند، پس رواج و عموميت پيدا مي كند.
اعتماد فروشي در ساليان اخير شدت و رواج گستردهايي پيدا كرده و زمينه ساز مفاسد و بحرانهاي بزرگي گرديده است. هرچند مسئوليني كه اعتماد عمومي را به سختي بدست آورده اند سعي در جلوگيري از خدشهدار كردن اعتماد عمومي دارند ، و يا حداقل جلوي انتشار برخي از حقايق تلخ در اين حوزه را با هر وسيلهاي مي خواهند بگيرند، اما گسترش روز افزون وسايل ارتباط جمعي مانع از ايجاد خفقان شده است و كنترل آنها در شرايط كنوني محال است.شايد تا ديروز يك پارازيت مي توانست يك راديوي بيگانه و معاند را از كار بياندازد، اما اكنون اين كار كاملا" بيهوده است.
در شرايطي كه باور عمومي و اعتماد عمومي لكه دار شود و به نوعي فروخته شود، مردم بشدت عصبي مي شوند و در گيري ها در جامعه بشدت افزايش مي يابد و مردم خود را مجاز مي دانند به تلافي فريبي كه خوردهاند هر ضربهايي را به اجتماع وارد كنند. مثلا" زماني كه اختلاسي صورت مي گيرد مردم از پرداخت قبوض خدمات عمومي خودداري ميكنند و حتي استفاده غير مجاز و رايگان از آنها را مجاز و حق خود مي دانند. و با اينكار خود مي خواهند هنجار شكني مسئولين را جبران كنند و به نوعي از قافله جا نمانند. بعنوان نمونه تنها در تهران در قسمت توزيع برق در سالهاي اخير و در پي رسواييهاي مالي و اختلاسهاي گسترده مسئولين، حدود 90000 انشعاب غير مجاز شناسايي شده است. در اين شرايط الفاظي با بار ارزشي همچون بيت المال رنگ مي بازند و يك مسابقه تمام عيار براي برداشتن سهم خود از اين مال آتشين شكل مي گيرد.
مسئولان حتي درستكارترين آنها، برچسبي بنام كلاهبردار را هميشه همراه خواهند داشت و پيشرفت كارها كه نيازمند مشاركت عمومي و يا حتي مشاركت كاركنان يك سازمان است، با مشكل مواجه مي شود و در بسياري از موارد دچار ايستايي مطلق مي گردد.
در اين سيستم اثبات بيگناهي كار آساني نيست و مديريت بدون حاشيه يكي از دشواري هاي بزرگ است. چرا كه اعتماد عمومي جراحت عميق برداشته و همه دزدند مگر اينكه خلافش ثابت شود.
بدترين كابوس در اين جامعه مربوط به كساني مي شود كه براي جلب اعتماد مردم از شعائر ديني و باورهاي مذهبي استفاده كرده اند. مثلا" از انگشتري هاي عقيق استفاده كرده اند، در نمازهاي جماعت جزء كساني بوده اند كه در صفوف اول بوده اند، محاسن خود را بلند نگه مي داشته اند، در مراسمات زيارت عاشورا و قرائت قرآن حضوري فعال داشته اند، چادر به سر ميكنند و.... اشتباه و اختلاس يكي از اينها موجي از بي اعتمادي را به سوي كساني روانه مي كند كه از اين شعائر استفاده مي كنند. اگر چه خطايي از آنها سر نزده باشد. تغيير نگاه به ايشان باعث جري شدن آنها و تغيير مسير آنها هم مي گردد. حتي اگر تاكنون مفسدهايي نداشته باشند. و اين ظلم به همه است و گذشته ي انسانهاي پاك زيادي را تحت تاثير مخرب قرار مي دهد.
بازار تعميم هاي ناروا روز به روز بيشتر مي گردد و ناپاكان از پاكان، زندگي شخصي و كاري بهتري دارند. ارزشها ضد ارزش ميگردند و ضد ارزشهايي كه پيروان آنها در اختلاسها سهيم نبودهاند، جايگاه اجتماعي بهتري پيدا مي كنند. مانند عرق خوارهاي مرد در مقابل متدينين اختلاس كننده. هرچند اين دو طيف قابل قياس نيستند و كنار هم قرار دادن آنها هم به دور از انصاف است، اما اين يك واكنش جامعه به تزوير و سوء استفاده از نمادهاست. كه بد را به بدتر ترجيح مي دهد. و عمق زشتي كار منافقين را نشان مي دهد.
دشمن دوست نما را نتوان كرد علاج
شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد
در اين جامعه اعتقادات رنگ مي بازد و از باورها تهي مي گردد و زمينه براي پذيرش نمادهاي فرهنگي جايگزين بدون فيلتر مهيا ميگردد. همانند كوزهايي كه خالي مي گردد و استعداد پذيرش خوبترين تا بدترين چيزها را دارد.حتي نجاسات را. لجبازي با دولت باعث مي گردد مردم حتي حرف حق را هم نپذيرند. فائق آمدن به اين شرايط هم در حد محال و بدون توجيه است. رابطه دولت _ مردم يا كاملا" قطع مي گردد و يا واكنشهاي عكس در بر دارد.
«منافقين از كفار بدترند». اين كلام بسيار بلندي است كه خطر سوء استفاده از نمادهاي مختلف از جمله ديني را نشان ميدهد. فاسد شدن حتي دستگاههاي نظارتي كاملا" توجيه پذير است. چرا ما نبريم!؟ اين يك واكنش به جو رواني مسموم جامعه از طرف نهادهاي نظارتي است. عقوبت و مجازاتهاي خنده دار و رابطه بازي در صدور احكام قضايي مفسدان، مردم را عصباني تر و جسور تر ميكند. قاطبه مردم تمايلي به حفظ ساختار سياسي ندارند. همانند فتنه 88 كه بسياري از خواص به زعم اينكه دارند از حقوق مردم دفاع و از مفسدان انتقام مي گيرند راه خود را جدا كردهاند. آثار زيانبار اين ريزشها سهمگين است و جامعه را چند تكه ميكند. آنها خود را حق به جانب ميدانند و مدافع ارزشها. ساختار سياسي را كه اكنون چند نماد فاسد نماينده آن است را مستحق مقابله ميدانند.
ايجاد خفقان، سانسور، زنداني كردن، كشتن، حذف، به حاشيه بردن، قرنطينه كردن، و ابراز خشونت، توجيه تمام برداشتهاي اشتباه مردم از فساد است. و در چنين شرايطي هر اقدام حتي خيري هم، اثر عكس و نماد مردم فريبي پيدا ميكند. دشمنان دوست و دوستان دشمن مي گردند. بازي باخت _باخت مي شود. دستهاي فرصت طلب خارجي و داخلي از آستينها بيرون مي آيند. كساني شعار عدالتخواهي سر ميدهند كه نه سابقهي درخشاني داشتهاند و نه حقي از آنها ضايع شده است. انحراف افكار عمومي با استفاده از شاه كليدهاي فساد رخ داده بسيار پر كاربرد مي گردد. و البته مفيد. مثلا" در فتنه 88 كساني به خيابانها آمدند كه يا از خارج از كشور آمده بودند (كه نمونه آن افزايش 700 درصدي پروازهاي انگلستان به ايران بود) يا اصلا" رأي نداده بودند. و اينجا محل افشاي همهي نارضايتي هاي گذشته مي شود.
بي اعتمادي همانند دانه هاي تسبيح شيرازه جامعه را از بين مي برد. و بسيار خطرناكتر از حملهي نظامي خارجي است.
بعضيها هم به غلط بجاي مبارزه با مفاسد داخلي بدنبال تراشيدن دشمن خارجي هستند. اما يك مقابلهي جانانه با مفسدان اقتصادي داخلي مي تواند تا حد زيادي باعث التيام زخمهاي مردم گردد. اما عكس آن هم صادق است و باعث بروز تشنج در جامعه ميگردد. مجازات هاي در نظر گرفته شده در اين اواخر براي برخي مفسدان بزرگ اقتصادي مضحك و بي معناست.
«شورش قابلهي ديكتاتوري است». پس از ابراز خشم عمومي كساني سركار خواهند آمد كه از پينوشه ديكتاتور سابق شيلي خطرناكترند. و البته براي آرام كردن جامعه راهي بجز خشونت وجود ندارد.
مجيد گودرزي
نظرات شما عزیزان: